معنی از گیاهان علوفه
فرهنگ معین
(عُ فِ) [ع. علوفه] (اِ.) خوراک چهار - پایان.
حل جدول
یولاف
از گیاهان علوفه چارپایان
یولاف
علوفه چارپایان
واش
سبزى علوفه
یولاف
گیاه علوفه
یولاف
گیاهان
نباتات، رستنی ها
مترادف و متضاد زبان فارسی
علف، علفه، علیق
فرهنگ عمید
(زیستشناسی) = علف
[قدیمی، مجاز] آذوقه،
فارسی به عربی
استمرار، علف
فرهنگ فارسی هوشیار
لغت نامه دهخدا
گیاهان. (اِخ) ده کوچکی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت. واقع در 36هزارگزی جنوب خاور کهنوج و 4هزارگزی شمال راه مالرو رمشک به کهنوج. محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر و سکنه ٔ آن 20 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
معادل ابجد
286